* با شاخه گل شاخ نبات *
بشنو از ساز غـزل سمفونی شیدائی
شده ام دلشده ی شاخه گل رعنائی
شده ام مست ترین مرد مِی آلوده خاک
چون زدم جام مِی از نرگس باغ آرائی
شور و سر مستی ام از ساغر چشمان تو باد
چشم نرگس نبوَد یار به این شهلا ئی
عـندلیبی شده ام بر سر دوشیزه گل
مستم از عطر مسیحای گل صحرائی
این عـروسان دمن وه چه چمن آرایند
تو عـروس گل من ناز ، چه دل آرائی
دانه عـشق تو در سینه سر بسته من
هم چو دُری است درون صدف دریائی
صورت ماه تو پر نور به آن خورشیدی
شام گیسوی تو ای وای به این یلدائی
روی ابریشم اشکم شده گلدوزی عـشق
در غم هجرتو با تاب و تب شیدائی
حوری جنت عـشقی به حرم خانه دل
سیب سرخی بده از ساق تن طوبائی
شهد هر تازه گل از غنچه لب های تو باد
ای که چشمان تو چون جام می ِ مینائی
طبع شعرم زده گل تا که دهد جلوه نو
سینه باغ ادب را به غـزل آرائی
واژه در واژه کنم رنگ در این نقاشی
عکس روی تو کشم ناز ، چنان رویائی
که کنم در همه ی صحن تماشا گه عـشق
چشم صورتگر چین مات بر این زیبائی
آن چنان توسن عشق تو بر آرم به میان
دل آدم بشود مات ِ * رخ حوا ئی
عـشق «شیرین» بشود تلخ به فرهاد و لیک
قصه پایان دهم از « وامق» ئی و « عـذرا » ئی
خواجه هم ترک کند شاخه گل شاخ نبات
نکَشد بر رخ ما « سرو سهی بالائی »
لیلی از خاطره ی قیس کنم پا به برون
تا که مجنون بکند ترک غـم لیلا ئی
« شمس » مولای غـزل را به همه زیبائی
می کَشم در همه تبریز به صد رسوائی
سعدی آن شیخ اجل در همه عـمرش نسرود
غـزلی بر رخ معشوق چنین والائی
اُدلی از این همه یاران غـزل کس نشنید
شعری از حافظ شیراز به این شیوائی
میراسماعیل جباری نژاد
م - اُدلی
قیس = نام مجنون عاشق افسانه ای لیلی
* رخ = رخ شطرنج در مصراع ( رخ حوا ئی) البته به صورت ایهام
ایهام = کلمه ای که دو معنی در خود داشته باشد 1 - معنی نزدیک
2 - معنی دور که منظور شاعر معمولا در معنی دوم یعنی همان معنی دور آن است
عندلیب = بلبل
شاخ نبات = معشوقه زمینی حافظ
شهلا = چشم سیاه و فریبا
صورتگر چین = اشاره به نقاشان قدیمی چین که در چهر ه گری سر آمد نقاشان جهان بودند
توسن = اسب سرکش که در مصراع مربوطه هم نقش اصلی و هم نقش اسب شطرنج بازی می کند
( سرو سهی بالائی ) تشبیه قامت بلند معشوق به سرو در شعر خواجه حافظ
میراسماعیل جباری نژاد
م - اُدلی
****
بشنو از ساز غـزل سمفونی شیدائی
شده ام دلشده ی شاخه گل رعنائی
شده ام مست ترین مرد مِی آلوده خاک
چون زدم جام مِی از نرگس باغ آرائی
شور و سر مستی ام از ساغر چشمان تو باد
چشم نرگس نبوَد یار به این شهلا ئی
عـندلیبی شده ام بر سر دوشیزه گل
مستم از عطر مسیحای گل صحرائی
این عـروسان دمن وه چه چمن آرایند
تو عـروس گل من ناز ، چه دل آرائی
دانه عـشق تو در سینه سر بسته من
هم چو دُری است درون صدف دریائی
صورت ماه تو پر نور به آن خورشیدی
شام گیسوی تو ای وای به این یلدائی
روی ابریشم اشکم شده گلدوزی عـشق
در غم هجرتو با تاب و تب شیدائی
حوری جنت عـشقی به حرم خانه دل
سیب سرخی بده از ساق تن طوبائی
شهد هر تازه گل از غنچه لب های تو باد
ای که چشمان تو چون جام می ِ مینائی
طبع شعرم زده گل تا که دهد جلوه نو
سینه باغ ادب را به غـزل آرائی
واژه در واژه کنم رنگ در این نقاشی
عکس روی تو کشم ناز ، چنان رویائی
که کنم در همه ی صحن تماشا گه عـشق
چشم صورتگر چین مات بر این زیبائی
آن چنان توسن عشق تو بر آرم به میان
دل آدم بشود مات ِ * رخ حوا ئی
عـشق «شیرین» بشود تلخ به فرهاد و لیک
قصه پایان دهم از « وامق» ئی و « عـذرا » ئی
خواجه هم ترک کند شاخه گل شاخ نبات
نکَشد بر رخ ما « سرو سهی بالائی »
لیلی از خاطره ی قیس کنم پا به برون
تا که مجنون بکند ترک غـم لیلا ئی
« شمس » مولای غـزل را به همه زیبائی
می کَشم در همه تبریز به صد رسوائی
سعدی آن شیخ اجل در همه عـمرش نسرود
غـزلی بر رخ معشوق چنین والائی
اُدلی از این همه یاران غـزل کس نشنید
شعری از حافظ شیراز به این شیوائی
میراسماعیل جباری نژاد
م - اُدلی
قیس = نام مجنون عاشق افسانه ای لیلی
* رخ = رخ شطرنج در مصراع ( رخ حوا ئی) البته به صورت ایهام
ایهام = کلمه ای که دو معنی در خود داشته باشد 1 - معنی نزدیک
2 - معنی دور که منظور شاعر معمولا در معنی دوم یعنی همان معنی دور آن است
عندلیب = بلبل
شاخ نبات = معشوقه زمینی حافظ
شهلا = چشم سیاه و فریبا
صورتگر چین = اشاره به نقاشان قدیمی چین که در چهر ه گری سر آمد نقاشان جهان بودند
توسن = اسب سرکش که در مصراع مربوطه هم نقش اصلی و هم نقش اسب شطرنج بازی می کند
( سرو سهی بالائی ) تشبیه قامت بلند معشوق به سرو در شعر خواجه حافظ
میراسماعیل جباری نژاد
م - اُدلی
****