* قصیده باران *
گل های غزل ز باغ چشمان تو باد
هر قافیه را « ردیف » مژگان تو باد
ای آنکه به طبع شعر من جان دادی
این طبع روان قصیده باران تو باد
خاتون شعر *
هـر آینه در رباعـی ام پیـدائـی
با هـر نفـس دوبیتی ام می آئـی
در باغ دلم گل غـزل می کاری
تن بر تن هر قصیده ام می سائی
هـر آینه در رباعـی ام پیـدائـی
با هـر نفـس دوبیتی ام می آئـی
در باغ دلم گل غـزل می کاری
تن بر تن هر قصیده ام می سائی
* بی راهـه رو *
این راه ، پر از گرد و غـبار است ، نرو
صد چاله پر از چنبر مار است ، نرو
من شاعرم و حرف مرا گوش بکن
این راه سفر تیره و تار است ، نرو
*خامه نو
خامه = به معنی قلم
با خامه نو ، شروع دیگر دارم
با هر غـزلی شیوع دیگر دارم
خورشید صفت ، ز طاق آفاق هنر
با نور ادب طلوع دیگر دارم
کو ؟ باده فروش سر باغ *
کو ؟همهمه ی جوش و خروش سر باغ
کو ؟ قهقهه ی چشمه ی نوش سر باغ
کو ؟ بر لب این جوی خوش آهنگ زلال
آن نرگس گل ، باده فروش سر باغ
*جام شراب گل سرخ *
خشکیده به رخ ، سرخ ، گلاب گل سرخ
پر پر شده و « نقش برآب » گل سرخ
در پای چمن ، شکسته جلاد خزان
خوش رنگ ترین جام شراب گل سرخ
* چشمه عطش در*
در باغ خزان چراغ گل خاموش است
تالار چمن وجب وجب غم پوش است
آن چشمه نوش ، که گل از آن می نوشید
خشکیده کنون ، بی تپش و بی جوش است
* بنفشه های خندان *
فردای دگر ، چراغ گل تابان است
چشمان تمام چشمه ها گریان است
هر سو نگری ، در چمن دشت بهار
لب های همه بنفشه ها خندان است
* با ماهرخ ماه *
در پاکی این جوی ، چه می پوئی ماه ؟
با من ، ز رخ یار تو می گوئی ماه
من بر لب جو ، ماهرخی می جویم
تو در کف این جوی چه می جوئی ماه ؟
*عریانی دوشیزه ماه
افتاده به روی موج ها دامن ماه
نمناک شده مخمل پیراهن ماه
خوابیده به روی ترمه بستر آب
عریانیِ ِ دوشیزه سیمین تن ماه
* قامت شمشادی *
* لبلاب = همان نیلوفر صحرائی
از باغ تنت سبد سبد گل چیدن
گلگون لب شیرین تو را بوسیدن
لبلاب شدن در چمن بستر رود
بر قامت شمشادی تو پیچیدن
ژاله = به معنی شبنم قطره ای که سحر گاهان بر روی گلبرگ ها می نشیند و آرام آرام با تابش نور از روی گل چیده می شود
* کافر *
بگذار ، که ، آه و ناله را بر دارم
از گونه خویش ژاله را بر دارم
بگذار ، که از تاک لب گلگونت
کافر شوم و پیاله را بر دارم
* مجنون ترین مجنون *
پیمانه ما همیشه در خون بوده است
اشک از رخ ما ، مثال جیحون بوده است
آواره چو قیس ، در پی لیلا ئـیـم
مجنون تر از آنیم که « مجنون » بوده است
* زنده به گور*
تو فنده تر از موج به دریا زده ام
فریاد جنون ، تا به ثریا زده ام
لیلای مرا زنده به گورش کردند
دیوانه تر از قیس ، به صحرا زده ام
پیمانه ما همیشه در خون بوده است
اشک از رخ ما ، مثال جیحون بوده است
آواره چو قیس ، در پی لیلا ئـیـم
مجنون تر از آنیم که « مجنون » بوده است
* زنده به گور*
تو فنده تر از موج به دریا زده ام
فریاد جنون ، تا به ثریا زده ام
لیلای مرا زنده به گورش کردند
دیوانه تر از قیس ، به صحرا زده ام
خال دلجوی خـدا *
زیبائی روی نسترن روی خداست
خوشبوئی ساق یاسمن بوی خداست
بر خال لب بنفشه لب ، بگذارید
این خال همان نقطه دلجوی خداست
زیبائی روی نسترن روی خداست
خوشبوئی ساق یاسمن بوی خداست
بر خال لب بنفشه لب ، بگذارید
این خال همان نقطه دلجوی خداست
* خاطره *
آویزه ی گل ، ز طاق هر ایوانی
زیبائی حوض و صف صف گلدانی
خوش عطرتر از جوانه های گل یاس
در خاطر هر رباعی ام می مانی
* قطره همان اقیانوس *
من شاپرک و تو جنگلی از طاووس
خورشیدی و من جرقه ای از فانوس
با این همه فرق من همانم که توئی
فرق من و توست قطره با اقیانوس
صبح بهار عاشقی *
من شبنم و تو شقایقی گلبانو
سرخاب توام ، دقایقی گلبانو
من می روم و دو باره بر می گردم
در صبح بهار عاشقی گلبانو
آراسته شعر *
ای گل ، که میان سبزه بر خاسته ای
با عطر تنت جامه تو پیراسته ای
صورتگر چین ، چهره نیاراست به عمر
این گونه که در شعر من آراسته ای
* حیرت *
زیباتر از آلاله تو پیراسته ای
از شوکت باغ یاسمن کاسته ای
در حیرتم ای گل ، تو به این صد رنگی
از خاک سیه ، چگونه بر خاسته ای ؟
میـراسماعـیل جباری نژاد
م -اُدلی