این مثنوی
نوروزانه و بهارانه ی 215 بیتی
را در چهار پرده سروده ام
پرده اول
*** از بیت نخست تا بیت هفتادم ، آ مدن نوروز با آداب
و رسوم آن و تجلی بهار و مناجات بهارانه
پرده دوم ،
از بیت 71 الی 81 رابطه های گل و بلبل
پرده سوم ،
از بیت 82 الی 169 سیمای زیبای بهار
پرده چهارم
170 الی 215 بهار پیام آور خدای من
کودتای شقایق ها *
پرده اول
1 - ای خوشا عید آمد ونوروز شد
دامن سبز چمن گلدوز شد
غنچه های ناز زنبق باز شد
نو ترین روز زمین آغاز شد
روز نوروز است و جشن شاد گل
یاسمن تا یاسمن میلاد گل
روز میلاد طبیعت عید ماست
انقلاب سبزو سرخ لاله هاست
جشن میلاد گل وتالار دشت
نقش های رنگی گلزار دشت
چیده مادر سفره هفتسین مان
سفره خوش رنگ و خوش آذین مان
ای خوشا این خوان خوش تزئین مان
مظهر پر شوکت آئین مان
روی سفره سبزه گندم های تر
ای بسا خوش منظر و والا هنر
ساعت وسیر و سماق و سیب هاست
سنبل و وماهی و سنجد های ماست
یاد باد سال نو آن سال ها
بوسه از رخساره های پر صفا
یاد باد آن عشق های پاک پاک
جو کنار و پونه های عطر ناک
ای خوشا آغوش های مهربان
بوسه های گرم گرم بی امان
یاد باد آن هدیه های بس سترگ
تخم مرغ قرمز مادر بزرگ
های های شاد شاد بچه ها
زینت دربند ها ، سر کوچه ها
یاد باد آن کوچه های کاه گلی
خنده ها و روزهای خوش دلی
ای بهار ای جان فرورین سبز
دشت تو پوشیده با نسرین سبز
ای بهار ای شوکت اردیبهشت
ای ترا زیبائی صدها بهشت
سبزه وگل بر سر بازار شد
روز صورت بوسی ودیدار شد
وه ، چه خوش آذینه در بازار دشت
مخملین پیراهن گلدار دشت
چشم کور چشمه ساران باز شد
قهقه فواره ها آغاز شد
ناله های بلبلان آواز شد
قصه های عاشقی آغاز شد
ریزش زرین شلال آفتاب
روی برف قله های بی حساب
چشمه چشمه جو به جو ، شد نوش آب
برف ها در تابشی از آفتاب
چلچله باز آمد اینک از سفر
از گل وریحان وسنبل خوش خبر
می رسد از لابلای شاخسار
از صدای چلچله بوی بهار
رسته در کوه های سبز سخت سنگ
مخملین گلبوته های هفت رنگ
کوه ها در انقلاب لاله هاست
لاله های پر غرور قله هاست
یاد خون «بابک» است وقله ها
انقلاب سبز سرخ لاله ها
کرده در پهنای قلعه بی صدا
ارتش سرخ شقایق کودتا
داده بر آزادی ایران ما
لشکر آلاله ها را خونبها
می چکد از پرچم آلاله ها
در ستیغ کوه ها خون ژاله ها
شعر باران وسرود شاد رود
نشر سرخ لاله ها ویاد بود
سینه سرخی آمده بر باغ گل
سینه رنگین کرده او با داغ گل
با هیاهوی پرستو های دشت
می رود رنگ سکوت از نای دشت
ای بهار ای جان فروردین سبز
خواب شیرین کبک را بالین سبز
هر ورق گل در چمن جا پای توست
هر گل وهر جای پا سیمای توست
قهقه فواره ها از نای توست
مخملین خوان چمن شولای توست
در دم عیسائیت بوی خداست
بوی شب بو های دلجوی خداست
هرطبق زنبق نمای روی توست
اطلسی خال خوش هندوی توست
خال هندوی لبت صهبای ماست
نقطه ی اوج تمنا های ماست
آسمان را شوری از غوغای توست
کوچ لک لک ها ودرناهای توست
این همه گل در دل گلدان توست
نسترن پرورده ی بستان توست
شاخه شاخه لاله های دامنت
جلوه ی گلدوزی پیراهنت
آبشار وجویبار اشعار توست
خرمن گل یک به یک آثار توست
ای خوشا هم شعری وهم شاعری
شعر گل را در سرودن ماهری
از تمام شاعران شاعر تری
نسترن تا نسترن گل پروری
کودک شعر مرا تو مادری
رهرو ملک هنر را رهبری
مخمل سبز چمن شد خوان تو
سفره ی گلدوز و خوش الوان تو
در شگفتم زین همه گلپروری
مانده ام در حیرت ونا باوری
نقش روی سنگ ها گلسنگ هاست
چشم ها در جلوه گاه رنگ هاست
این همه گل نقش را نقاش کیست
نقش ها در روی گل از بهر چیست
ای خوشا براین همه خوش منظری
طرحی از نقاشی و صورت گری
دیده ی من همچو نقاشی ندید
عکس گل را این چنین زیبا کشید
این همه نقش خوش الوان کار کیست
این همه نقش نگار آثار کیست
این همه زیبائی و فرزانگی
می کشد آخر مرا دیوانگی
باغبانی دارد این بستان گل
صف به صف آرایش دامان گل
ای خدا ای عشق بی پایان من
ای تمام چشمه ایمان من
مهر تو تابیده در محراب دل
چهر تو تک نقشبند قاب دل
با تو جان بگرفته مریم های دشت
نازنین بابونه ی رعنای دشت
هر گل خود رو نشان مهر توست
هر نشان آئینه دار چهر توست
هر گل وحشی نشان اهل توست
این همه وحشی جهان اهل توست
جلوه گاه دشت ها بستان تو
نسترن بشکفته با فرمان تو
صد نشان بود تو در سینه ی گل
وه چه خوش افتاده در آئینه ی گل
با تو جان بگرفته در ایوان باغ
نازنین گلهای خوش الوان باغ
در پرستش گاه سبز نوبهار
می پرستم قدرت پروردگار
این منم عاشق ترین مرد خدا
عاشق با بونه های دلربا
ای خدا ، ای آشنای ناشناس
هدیه گل دسته ها را صد سپاس
بشنو از تالار گل افشانی ام
نعره ی «الله واکبر» خوانی ام
باورم شد بود سبز کبریا
با صف آرائی این بابونه ها
سینه سرخ ودارکوب وسار ها
مژده نوروز بر منقار ها
پرده دوم
71 - بلبلی بنشسته روی رازقی «
نغمه خوان با رمز و راز عاشقی
صد غزل آواز خوش در نای اوست
این همه آواز در سودای اوست
بینم اندر لای سبز شاخسار
قطره ای از خون بلبل نوک خار
این نشان عشق بی سامان اوست
درد عشق وعاشقی درمان اوست
ای بسا ، دیوانگی دنیای اوست
این همه گل یک به یک لیلای اوست
نازنین نسرین و سوسن یار اوست
قطره خون روی گل ایثار اوست
نغمه های عاشقی اشعار اوست
این همه اشعار از آثار اوست
نغمه ها ، آواز ها ، اخبار اوست
مژده گل بر سر منقار اوست
بار سبز عاشقی بر دوش کن
نغمه ی جانسوز بلبل گوش کن
وه چه خوش بنشسته در ایوان سبز
شعر گل می خواند از دیوان سبز
آه از این رفتار بد کردار گل
خون بلبل می چکد از خار گل
پرده سوم
82 - می نشیند نرم در رخسار گل
بوسه پروانه در دیدار گل
دست باد افتاده در صحرای سبز
گیسوان نرم سنبل های سبز
شانه ی نرم نسیم و زلف بید
خوش به حال شانه در مو می خزید
ای خوشا فصل قشنگ عاشقی
سینه ها پر از شمیم رازقی
می دود در رگ رگ احساس من
عطر ناب و دلنشین یاسمن
یاسمن این دخت ناز نوبهار
نازنین دلدار مرغ بی قرار
وه چه خوش زنبور وحشی پر کشید
شیره ی ناب لب مریم چشید
در نشیب عطر خیز دره ها
شیطنت بازی آهو بره ها
شاپرک این خوش پر آویزه ی گل
بوسه زن بر صورت دوشیزه ی گل
با ل های جوجه بلبل باز شد
نو ترین پرواز ها آغاز شد
می دوند آواز خوان با بال باز
در چمن صد جوجه بلدر چین ناز
می رسد از لای سبز شاخسار
جیک جیک دلنشین جوجه سار
تخم گندم های زرین زیر کشت
باغ ها در رنگ و بوئی از بهشت
شعله شعه لاله های دهکده
منظر تا بنده ی آ تشکده
بره ها و گله ها و گله بان
در چرا گاه قشنگ گل فشان
نغمه های دلنشینی درفلوت
روی فرش سایه های شاه توت
شاه توت و جیغ جیغ سار ها
خوردن و نوشیدن از نی زار ها
ای خوشا ، بر دشت گل افشانی ام
نغمه ی نای نی ِ چوپانی ام
ای خوشا بر باغ پر ریحان ما
صف به صف شمعدانی ایوان ما
ماهیان سرخ حوض و باغچه
صف به صف گلدسته های طاقچه
سینه های صخره ها از نسترن
باغ های عطر خیز یا سمن
رسته در مرداب ها و نی ستان
از کران تا بیکران نیلو فران
ساز باد و موج های نرم آب
لشکر نیلوفران در پیچ و تاب
شاخه نیلوفری در سینه آب
عکس آن افتاده در آئینه آب
وه چه خوش بشکفته در تالار آب
دختر نیلو فر بی خار آب
ساز باد و جشن گل باران آب
روح من غلتیده در دامان آب
رقص در رقص آمد اما بی حجاب
دختر نیلو فر زیبای آب
کرده مستم بر لب ایوان آب
رقص این دوشیزه ی عریان آب
رقص معکوس گل خوشباف آب
منظر آئینه ی شفاف آب
وه چه نازی می فروشد در چمن
دختر چادر بنفش یاسمن
زوج کبک و لای شبدر های نرم
بوس بوس و سینه های نرم و گرم
ای بهار ای فر فروردین سبز
دشت تو پوشیده با نسرین سبز
در زلال رود ها ساز خداست
ساز های دلنواز و خوش نواست
دامن گل نقش و خوش الوان کوه
مانده ام در محو گل باران کوه
ساز باد ورقص بی پروای گل
پیش چشم محرم شهلای گل
ای خوشا با رقص نسرین های لخت
خامی چشمان نرگس ها به پخت
ای خوشا عطر قشنگ پونه ها
بوسه پروانه از بابونه ها
از سفر باز آمده خاتون گل
می مکد لب های نور از خون گل
کوچ مرغان مهاجر صف به صف
پر امید و پر شکوه و با هدف
آسمان و غاز های زوج زوج
کوچ اردک های وحشی فوج فوج
صبحگاه و فوج قوهای سپید
سرخی خورشیدو صبح پر امید
بوسه خورشید بر سیمای گل
صبح دم در خلوت صحرای گل
قله ها خلوتگه آلاله هاست
پر غرور و پر شکوه و با صفاست
چشمه ها ، فواره ها در جنب و جوش
جاری از گل تپه های سبز پوش
نکهت کاکوتی دامان کوه
نسترن صف کرده در ایوان کوه
گله گله بره های شیب کوه
روح چشم انداز های با شکوه
قالی گلباف سبز خوش نما
زیر پای گله های دشت ها
شانه زن چنگ صبا زد جوبه جو
خرمن گیسوی شب بو مو به مو
می مکد پروانه با لب های باز
شیره ی لب های مریم های ناز
زیر چتر سروهای سر فراز
پرچم آلاله ها در اهتزاز
عطر دلچسب اقاقی های باغ
می کشد تا اوج نا پیدای باغ
خط ابروی بنفشه در کمال
صورتش زرد و بنفش و خال خال
زینت روی چمن با لاله هاست
زیور گل لاله ها هم ژاله هاست
شعله شعله در حریم سبز باغ
خرمن آلاله ها چون چلچراغ
پای سر سبز چناران بلند
چشمه در فواره ها و نوش خند
تا صبا اندر دل گلخانه شد
گیسوان بید مجنون شانه شد
در مسیر پیچ پیچ جویبار
بوته بوته پونه های بی شمار
لانه های کبک ها ی نازنین
زیر دالان های سبز مخملین
وه چه خوش گلخوشه های یاسمن
می فشاند عطر در صحن چمن
بشنو آهنگ لطیف جویبار
در فضای پر شمیم کوهسار
با حضور ابر های سر گران
شسته شد گرد رخ نیلوفران
جاری از دامان سبز کوهسار
دلنشین شعر روان جویبار
در حریم لاله های داغدار
گریه های بی امان آبشار
نکهت جان بخش لادن های زرد
آسمان دشت ها را در نورد
در تجلی گاه سبز کوهسار
رقص نسرین در حریم جو کنار
عطر بکر رازقی های سپید
رفته تا سر شاخه های سبز بید
می زند شیپور خود را خوش نوا
این گل شیپوری زیبای ما
بلبلی بنشسته در سکوی گل
نقل باران بر سر گیسوی گل
عطر خوش پاشیده بر دشت ودمن
دختر گیسو بلند یاسمن
دارکوب این لانه ساز سرخ سر
«لانه ها سازد به مرغ« شانه سر
می فروشد ناز در تالار دشت
نسترن در گرمی بازار دشت
بلبل خوش لهجه در بازار گل
می خرد عطر خوش از عطار گل
دره دره ، تپه تپه ، کوه کوه
خرمن انبوه گل ها با شکوه
چهره ی پیر طبیعت شد جوان
با گل آذین دشت های بیکران
وه چه خوش پیچیده در سنتور باد
نغمه های دلنشین شاد شاد
شد شکوفا در بهار مثنوی
لاله های داغدار مثنوی
می نویسم شعر سرخ لاله زار
با قیام سبز سبز نوبهار
دردی جام شقایق نوش کن
آن دل دیوانه را مدهوش کن
کرده مستم در میان گلشنی
نکهت سکر آور آویشنی
یاسمن این دختر رعنای باغ
عطر خوش پاشیده بر پهنای باغ
سوسن آزاده ای با ده زبان
قصه گوی راز های ارغوان
گیسوان آبشاران در فرود
رود های پر خروش و پر سرود
آذرخش ابر های پنبه تن
نازل آیات باران بر چمن
کاج ها و های هوی سار ها
خوردن و نوشیدن از نی زار ها
رفته تا سر شاخه ی عناب ها
ساقه ی پیچنده ی لبلاب ها
نوشخند رود های پر سرود
جلوه ی آئینه ی شفاف رود
دسته دسته جوجه گنجشگ های ناز
بال و پر بگشوده بر آغاز پرواز
شاخه شاخه از درختی تا درخت
امتحان نو ترین پرواز سخت
«پرده چهارم»
در گل آذین چمن بنشسته ام
چشم دل بر صورت گل بسته ام
عاشق بابونه های نوبرم
کشته ی یک غنچه نیلو فرم
با عروس ناز گل همبسترم
از تمام عاشقان عاشق ترم
عاشقم چون لاله در سوز و تبم
کشته ی یک غنچه شیرین لبم
نبض من با نبض گل ها می تپد
ای خوشا شیدای شیدا می تپد
ریشه ی اندیشه ام در خاک گل
می مکد شیرینی نمناک گل
شعله داغ شقایق در تنم
طوطی شیرین زبان گلشنم
پیکرم آغشته با شب بوی گل
شانه هایم بستر گیسوی گل
سایه ی چتر شکوفه بر سرم
در ره گل از سر وجان بگذرم
قبله گاه ام اوج اوج قله هاست
قله ها پوشیده با آلاله ها ست
با قیام چشمه های پر خروش
نعره ی تکبیر من در جنب وجوش
سجده گاه ام جلوه گاه دره هاست
دره های عطر خیز با صفاست
در اذانم می خروشد آبشار
آبشار روح بخش کوهسار
در قنود صخره های خوش نما
رب العلایم شده پژواک ها
در رکوع نوشخند آبشار
سجده سبز من و پروردگار
ای بهار ای فر فروردین سبز
ای شکوه آیه های دین سبز
خوشه سنبل الطیف تسبیح من
که این چنین بشکفته در کوه و دمن
بسته شد با ساق گل پیمان من
شاخه شاخه نسترن ایمان من
ای خوشا با ساق گل ها همسری
با عروس یاسمن هم بستری
می چکد پروانه با لب های باز
شیره ی لب های مریم های ناز
من مسلمان خدای مریمم
جز خدای او خدائی نشمرم
در کلیسای بهار انجیل گل
عطر مریم داده بر زنبیل گل
ای خوشا ، بر این گل رعـنائی ام
رهبر زیبا رخ صحرائی ام
هان خوشا بر این گل ربانی ام
مخملین پیراهن روحانی ام
ای خوشا با ساق گل هم بستری
چیدن گلبوسه از نیلوفری
خوشه خوشه یاسمن جانان من
مریم گل روضه رضوان من
قاصدک این مخبر نازک پرم
قاصد بابونه های نوبرم
در عبادت گاه گل افشانی ام
جای مهر لاله بر پیشانی ام
مسجد نوساز من از گنبد گل
هم نماز ناز من بالا قد گل
شد جلودار نمازم میر گل
مانده ام در حلقه زنجیر گل
ای خدا ای آشنای ناشناس
هدیه ی گل دسته ها را صد سپاس
ای خدا ای عشق بی پایان من
ای تمام هستی ایمان من
هان توئی پیدای نا پیدای من
مهر تو تابیده در ژرفای من
بت بت آلاله ها در معبدم
بت پرست لاله ی زیبا قدم
دین ما آری همان دین خداست
عطر دلچسب گل ریحان ماست
ای بهار ای روح فروردین سبز
ای سرا پا مظهر آئین سبز
ساق رعنای بنفشه در برم
پرنیان سبزه ها شد بسترم
دردی جام شقایق نوش دل
رفته در رویای نسرین هوش دل
خانه دل در حریم کوی گل
سایه ام همسایه ی بانوی گل
مارپیچ جویباران جاده ام
سفره ی گلسنگ ها سجاده ام
عاشقم زیباپرست داغـدار
شاعر گلبوته های نوبهار
لیله القدرمن آن شب بو ی جوست
عطردلچسب گل خوشبوی جوست
بعد مرگ از نعش سرد پیکرم
می دمد صد شاخه ی نیلوفرم
خیزد از خاکسترم آلاله ها
می چکد از لاله ها خون ژاله ها
قد کشد از سنگ فرش بسترم
آتش آلاله ی خاکسترم
مشعل عشق تو «ادلی» بر قرار
تا ابد در شعله دان روزگار
میراسماعیل جباری نژاد
م - ا د لی