* تاب ابریشم زلف *
جلوه کن بار دگر چهره زیبای لطیف
تا شوم سیر نگاه ِ مه سیمای لطیف
لطف کن رخ بنما ، ای گل خوش ساق بلور
که رخت ناز ترین نو گل رعـنای لطیف
هدیه کن بوسه ای از غنچه لب یاقوتی
تا کَـشم شهد گل از غـنچه لب های لطیف
چشم مخمور تو در میکده ی سبز چمن
می زند طعنه به هر نرگس شهلای لطیف
گونه های تر ِ گلگون تو ریزد کف باغ
عـرق شرمی از آلاله ی حمرای لطیف
روی آئینه گل ، نقش و نگار رخ توست
در نسیم نفست ، عطر دلآرای لطیف
تاب ابریشمی ِ زلف تو نازم که چنین
حلقه در حلقه زده دار چلیپای لطیف
با تو من صدر نشینم ، سر ِ در بار بهشت
بی تو با یاد تو دارم تب رویای لطیف
باده از جام لبت ده ، که شوم غـرق عـرق
تا بجوشد ز دلم شور غزل های لطیف
ریزم از چشم ترم شبنمی از مخمل عـشق
تا کنم زیب تنت ترمه و دیبای لطیف
دلنشین شد غـزلم ، چون تو نشستی به دلم
ای تو دلچسب ترین عطر فرح زای لطیف
چه سرودی بسرود « ادلی » ِ خوش لهجه عشق
قطعه در قطعه همه شعر خوش آوای لطیف
ادلی = به معنی آتشین در زبان آذری
میراسماعیل جباری نژاد
م -ادلی