لطفا در غزل زیر « موسا » را موسی بخوانید تا وزن شعر
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن » نشکند
با سپاس
به آن بهار سبز قـبا که روزی از ورای برف و
بوران زمستان وطن سبز در سبز و رنگ در رنگ
ودر شکوفه بارانی از عـشق در کوه ها و دشت ها
و در جای جای ایران زمین به عـزا نشسته مان
جلوه گر خواهد شد تا عــطر دلـچسب زندگی ، عــشـق
و آزادی را در دل های « بی قـراران گـل » جاری سازد
***************************
* بی قـراران گل *
ا ی خوشا دلشده گان گل به گلستان آ یـد
خوش نوا بلبل بی تا ب به بستا ن آ یـد
هـودج سبز چمن پر شود از لاله سرخ
بر سر سوسن و گل مرغ خوش الحان آیـد
شاپرک بوسه زند برلب بابونه ناز
صف به صف سنبل خوش عطربه دامان آیـد
نسترن خیمه زند بر دل سر سبز چمن
بر سرِ دشت عـطش نم نم باران آ یـد
رود ها پر شود ازسـمفـونی دلکش آب
بر سرِ کوه و دمن لاله فـراوان آ یـد
رقص گل ، ساز صبا، قهقهه چشمه نوش
جشن عشق است که بر صحن بهاران آ یـد
یا سمن قـد کشد از سینه پهناور دشت
نغمه از حنجره ی مرغ غـزل خوان آ یـد
همره سوسن گل بلبل شیدای چمن
خوش نوا ، هلهله کن باز به بستان آ یـد
نقـد جان را به کف آرید وبه بازار آ ئـیـد
مژده قاصدک این است که جانان آیـد
بت فـرعـون زمان را همه آتش به زنید
که از فـراسوی زمان موسی عـمران آ یـد
با تو ای موسی من ای گل امیــد وطن
ظلم فـرعـونی اعـصا ر به پایان آ یـد
لـب تیغ تو زند بوسه به پیشانی شب
تا که ارابه خورشید فـروزان آ یـد
لب شمشیر تو بوسد رخ هر ا بـر سیاه
بر سر خرمن گل ابر چـه گریان آ یـد
غـزل نو بگو « اُدلی » که به فـردای وطن
گل آزادی ما باز خوش ا لـوان آیـد
* میراسماعیل جباری نژاد
م -ادلی