پیش نویس ها
دو گران شهر عجم = اشاره به شهر های سمر قند و بخارا
شکم چرکینی = اشاره به سیب هوس کردنی های حوا خانم
شمس الدینی = اشاره به شمس الدین محمد خواجه حافظ
پرچین = حصاری که دور حیاط خانه می کشند و با گل می آرایند
یم == به معنی دریا
* وای آن روز تو گر روز قیامت باشد *
گرچه چون برگ گلی حیف که کفر آئینی
نوه « آدم و حوا » ی شکم چرکینی
ظاهر رنگ به رنگ خوش ماری آری
ای که چون افعی هر بادیه زهر آگینی
کور دل دختری و بی خبر از نور خدا
ای که در مذهب شیطانی خود ، خود بینی
مانده ای غرق در این طلمت خود بینی خویش
جز خودت هیچ نبینی تو در این بی دینی
تو که صد رنگی ِ شهبال و پر طاووسی
و دلآرائی ِ صد باغ گل نسرینی
سوسنی ، نسترنی ، رایحه یاسمنی
زنبق مخملی ناز و چمن آذینی
چه ثمر ، ز این همه رعـنائی و خوش رنگی ها
گر به مهری سر پر چین دلی ننشینی
یا که با عاشق شوریده سری هم چو منی
نشوی هم سر و هم بستر و هم بالینی
خال هـندوی تو نازم که عطا کرد به آن
دو گران شهر عجم ، دو لت « شمس الدینی »
بوسه از خال تو خواهم به تمامیت عـشق
که شود درد دل و جان مرا تسکینی
نقطه اول و هم آخر عـشق است ، دلا
هر سیه خال خوش غـنچه لب شیرینی
تو که کارت همه عاشق کُشی و دلگیری است
دست مهری نکشی روی دل مسکینی
وای آن روز تو گر روز قیامت باشد
آن چنان با دل پر سوز کنم نفرینی
یم به جوش آید هر کوه تَرک بردارد
سنگ خارا بشود ذوب تب ِ غمگینی
تا همه قـهر خدا را به سرت بفشانم
و کشم پای تو بر محکمه سنگینی
برو ای دختر آلوده به صد رنگی ننگ
که به حق لایق صد گونه چنین توهینی
تاج و تخت هنرت نور فشان باد « اُدلی »
تا فـزون تر شود این نور ادب چندینی
اُدلی » عـشق ام و هم شمس فروزان ادب
شهریار غـزلم با هنر شیرینی
میراسماعیل جباری نژاد
م - اُدلی
دو گران شهر عجم = اشاره به شهر های سمر قند و بخارا
شکم چرکینی = اشاره به سیب هوس کردنی های حوا خانم
شمس الدینی = اشاره به شمس الدین محمد خواجه حافظ
پرچین = حصاری که دور حیاط خانه می کشند و با گل می آرایند
یم == به معنی دریا
* وای آن روز تو گر روز قیامت باشد *
گرچه چون برگ گلی حیف که کفر آئینی
نوه « آدم و حوا » ی شکم چرکینی
ظاهر رنگ به رنگ خوش ماری آری
ای که چون افعی هر بادیه زهر آگینی
کور دل دختری و بی خبر از نور خدا
ای که در مذهب شیطانی خود ، خود بینی
مانده ای غرق در این طلمت خود بینی خویش
جز خودت هیچ نبینی تو در این بی دینی
تو که صد رنگی ِ شهبال و پر طاووسی
و دلآرائی ِ صد باغ گل نسرینی
سوسنی ، نسترنی ، رایحه یاسمنی
زنبق مخملی ناز و چمن آذینی
چه ثمر ، ز این همه رعـنائی و خوش رنگی ها
گر به مهری سر پر چین دلی ننشینی
یا که با عاشق شوریده سری هم چو منی
نشوی هم سر و هم بستر و هم بالینی
خال هـندوی تو نازم که عطا کرد به آن
دو گران شهر عجم ، دو لت « شمس الدینی »
بوسه از خال تو خواهم به تمامیت عـشق
که شود درد دل و جان مرا تسکینی
نقطه اول و هم آخر عـشق است ، دلا
هر سیه خال خوش غـنچه لب شیرینی
تو که کارت همه عاشق کُشی و دلگیری است
دست مهری نکشی روی دل مسکینی
وای آن روز تو گر روز قیامت باشد
آن چنان با دل پر سوز کنم نفرینی
یم به جوش آید هر کوه تَرک بردارد
سنگ خارا بشود ذوب تب ِ غمگینی
تا همه قـهر خدا را به سرت بفشانم
و کشم پای تو بر محکمه سنگینی
برو ای دختر آلوده به صد رنگی ننگ
که به حق لایق صد گونه چنین توهینی
تاج و تخت هنرت نور فشان باد « اُدلی »
تا فـزون تر شود این نور ادب چندینی
اُدلی » عـشق ام و هم شمس فروزان ادب
شهریار غـزلم با هنر شیرینی
میراسماعیل جباری نژاد
م - اُدلی