*** در خراب آباد « آدم » ***
بشنو ز نی ام نوای دیگر
گوید سخن از جفای دیگر
دلگیرم ازاین دیار خاکی
دنیا شده یک سرای دیگر
شیطان خدا و سیب و حوا
یک « آدم » و صد خطای دیگر
هر نقطه از این دیار « آدم »
بگرفته بخود لوای دیگر
هر لحطه در این سرای ابلیس
ریزد سرمان بلای دیگر
آلوده ی خون و دود و باروت
هر گوشه از این بنای دیگر
دیوانه دلم گرفته اینک
بر مرگ گلی عـزای دیگر
پاداش تمام مهر ورزان
تیر است و تبر ، جزای دیگر
هر بی کس و کس به لقمه ای نان
صد بوسه زند به پای دیگر
هر جای جهان ، خراب ، آباد
ماندم ، بروم کجای دیگر
ای عـشق بیا و دست ما گیر
ما را به رسان به جای دیگر
ما را برهان ز بند ابلیس
این بنده ی بی حیای دیگر
بذلی کن و ده ، دو بالی از نور
در وسعت یک سمای دیگر
پرواز دل و نهایت عـشق
با بال و پر ِ همای دیگر
ما را تو بیا و آشنا کن
با نقش رخ ِ خدای دیگر
ما را بگذار در یم ِ نور
بر کشتی نا خـدای دیگر
آنجا که خدا ، خدای مهر است
عشق است و وفا ، صفای دیگر
گیرد سر کوی ِ عشق بازار
سیم و زر دل ، بهای دیگر
بر دوش دل ِ برهنه انداز
از پشم وفا ، عـبای دیگر
بس کن سخن و گلایه ور نه
آیـد به سرت بلای دیگر
« اُدلی » دلم و مرا نترسان
از هر کس و هر سزای دیگر
میراسماعیل جباری نژاد
م -اُدلی
بشنو ز نی ام نوای دیگر
گوید سخن از جفای دیگر
دلگیرم ازاین دیار خاکی
دنیا شده یک سرای دیگر
شیطان خدا و سیب و حوا
یک « آدم » و صد خطای دیگر
هر نقطه از این دیار « آدم »
بگرفته بخود لوای دیگر
هر لحطه در این سرای ابلیس
ریزد سرمان بلای دیگر
آلوده ی خون و دود و باروت
هر گوشه از این بنای دیگر
دیوانه دلم گرفته اینک
بر مرگ گلی عـزای دیگر
پاداش تمام مهر ورزان
تیر است و تبر ، جزای دیگر
هر بی کس و کس به لقمه ای نان
صد بوسه زند به پای دیگر
هر جای جهان ، خراب ، آباد
ماندم ، بروم کجای دیگر
ای عـشق بیا و دست ما گیر
ما را به رسان به جای دیگر
ما را برهان ز بند ابلیس
این بنده ی بی حیای دیگر
بذلی کن و ده ، دو بالی از نور
در وسعت یک سمای دیگر
پرواز دل و نهایت عـشق
با بال و پر ِ همای دیگر
ما را تو بیا و آشنا کن
با نقش رخ ِ خدای دیگر
ما را بگذار در یم ِ نور
بر کشتی نا خـدای دیگر
آنجا که خدا ، خدای مهر است
عشق است و وفا ، صفای دیگر
گیرد سر کوی ِ عشق بازار
سیم و زر دل ، بهای دیگر
بر دوش دل ِ برهنه انداز
از پشم وفا ، عـبای دیگر
بس کن سخن و گلایه ور نه
آیـد به سرت بلای دیگر
« اُدلی » دلم و مرا نترسان
از هر کس و هر سزای دیگر
میراسماعیل جباری نژاد
م -اُدلی