* قـصـیـده ی سـبز خـدا *
آمدم بار دگر بر سر گلزار خـدا
تا کنم دیده دل مات ِسپیدار خدا
پای جنگل ، دل دشت و سر کوه و لب رود
برگ در برگ زنم دفـتر آثار خدا
سوسن ستان چمن با تپش نرم نسیم
پا به رقص آمده در صحن چمن زار خدا
شور خوش رقصی عریان بدنان سرکوه
می دمد روح دگر بر تن کهسار خدا
شده محبوبه شب این گل نازک پر دشت
دختر عطر فروش ِ سر بازار خدا
عطر دوشیزه گل ، در سبد باد صبا
تا بَرد بادیه در بادیه عطار خدا
لاله با جام شراب آمده میخانه کوه
تا کـَند مست چمن ، نرگس خـَمار خدا
بشنو از بلبل سر مست و غزل خوان چمن
غزل دلکشی از دفتر اشعار خدا
کرده گلدوز همه دامن ابریشم دشت
جوشش پر تپش ِ نیلی جوبار خدا
پو نه زاران دمن قبله گه ِ شاپرکان
تک به تک بوسه زن ِ لاله خونبار خدا
سر شمشاد چمن هلهله ی چلچله ها
شور عشقی زده در وسعت گلبار خدا
می رود نیزه شب ناف گلو گاه شفق
تا زند دائره در گردش پرگار خدا
زده فواره ای از خون شفق تا به افق
کرده خون رنگ همه صحنه دربار خدا
خون خورشید به بارد کف در یاچه پاک
و نزول خوش نور از در و دیوار خدا
روی سکوی افق مخملی از فرش شفق
داده صد کوکبه بر آبی تالار خدا
فوج مرغان مهاجر به زیارتگه سرو
بشنو خوش نغمه ی چاووشی زوار خدا
لب جو ، ناز گل و زمزمه کوثر نوش
این دلآویز ترین نغمه سیتار خدا
عکس خاتون گل و چرخش پروانه مست
می کند جلوه در آئینه جو بار خدا
شده ام مات رخ ِ منظره در منظر کوه
شاهکاره ، همه نقاشی ِ تالار خـدا
در پی ِ راز طبیعت نرو « اُدلی » به خدا
نرسد عـقل بشر بر کف اسرار خدا
میراسماعیل جباری نژاد
م - اُدلی
خـَمار = تلفظ ( خَممار) به معنی می فروش ، باده فروش
سیتار = از آلات موسیقی هند
بادیه = صحرا
شفق = سرخی خورشید هنگام غروب
افق = کناره آسمان = فاصله بخش مرئی و نامرئی آسمان ، نقطه پایانی دید در انتهای آسمان
آمدم بار دگر بر سر گلزار خـدا
تا کنم دیده دل مات ِسپیدار خدا
پای جنگل ، دل دشت و سر کوه و لب رود
برگ در برگ زنم دفـتر آثار خدا
سوسن ستان چمن با تپش نرم نسیم
پا به رقص آمده در صحن چمن زار خدا
شور خوش رقصی عریان بدنان سرکوه
می دمد روح دگر بر تن کهسار خدا
شده محبوبه شب این گل نازک پر دشت
دختر عطر فروش ِ سر بازار خدا
عطر دوشیزه گل ، در سبد باد صبا
تا بَرد بادیه در بادیه عطار خدا
لاله با جام شراب آمده میخانه کوه
تا کـَند مست چمن ، نرگس خـَمار خدا
بشنو از بلبل سر مست و غزل خوان چمن
غزل دلکشی از دفتر اشعار خدا
کرده گلدوز همه دامن ابریشم دشت
جوشش پر تپش ِ نیلی جوبار خدا
پو نه زاران دمن قبله گه ِ شاپرکان
تک به تک بوسه زن ِ لاله خونبار خدا
سر شمشاد چمن هلهله ی چلچله ها
شور عشقی زده در وسعت گلبار خدا
می رود نیزه شب ناف گلو گاه شفق
تا زند دائره در گردش پرگار خدا
زده فواره ای از خون شفق تا به افق
کرده خون رنگ همه صحنه دربار خدا
خون خورشید به بارد کف در یاچه پاک
و نزول خوش نور از در و دیوار خدا
روی سکوی افق مخملی از فرش شفق
داده صد کوکبه بر آبی تالار خدا
فوج مرغان مهاجر به زیارتگه سرو
بشنو خوش نغمه ی چاووشی زوار خدا
لب جو ، ناز گل و زمزمه کوثر نوش
این دلآویز ترین نغمه سیتار خدا
عکس خاتون گل و چرخش پروانه مست
می کند جلوه در آئینه جو بار خدا
شده ام مات رخ ِ منظره در منظر کوه
شاهکاره ، همه نقاشی ِ تالار خـدا
در پی ِ راز طبیعت نرو « اُدلی » به خدا
نرسد عـقل بشر بر کف اسرار خدا
میراسماعیل جباری نژاد
م - اُدلی
خـَمار = تلفظ ( خَممار) به معنی می فروش ، باده فروش
سیتار = از آلات موسیقی هند
بادیه = صحرا
شفق = سرخی خورشید هنگام غروب
افق = کناره آسمان = فاصله بخش مرئی و نامرئی آسمان ، نقطه پایانی دید در انتهای آسمان
No comments:
Post a Comment