* سرداران سر به دار *
محفل جانان جان را جا ن نثاری ديگر است
داغ باغ لاله ها را داغـداری ديگر است
گر زمين نورانی است از شعشع خورشيد خون
بر سر ِ دار وفا چون سر بداری ديگر است
با سمند خون شده تکتاز جولانگاه عشق
عرصه سرخ زمان را تکسواری د يگر است
عطرسرخ حادثه می خيزد از پيغا م گل
اين گل گلزار عشق از نو بهاری ديگر است
باورم نآيد که باشد از تبار خاکيان
این یل ِ آزاده از خونين تباری ديگر است
نهضت آتشفشان و خشم آتشبار کوه
داغ اين آتشفشان از انفجاری ديگر است
سربداران صف به صف درانتظار دار عشق
کی چنين بوده است ياران روزگاری ديگر است
شهرياری گر برفت ازشهر ياران باک نيست
شهر ياران غزل را شهرياری ديگر است
سر زدار آویز کن «اُدلی» توهم سردار باش
سر بداران زمان را افتخاری ديگر است
میراسماعـیل جباری نژاد
م -ادلی
***
محفل جانان جان را جا ن نثاری ديگر است
داغ باغ لاله ها را داغـداری ديگر است
گر زمين نورانی است از شعشع خورشيد خون
بر سر ِ دار وفا چون سر بداری ديگر است
با سمند خون شده تکتاز جولانگاه عشق
عرصه سرخ زمان را تکسواری د يگر است
عطرسرخ حادثه می خيزد از پيغا م گل
اين گل گلزار عشق از نو بهاری ديگر است
باورم نآيد که باشد از تبار خاکيان
این یل ِ آزاده از خونين تباری ديگر است
نهضت آتشفشان و خشم آتشبار کوه
داغ اين آتشفشان از انفجاری ديگر است
سربداران صف به صف درانتظار دار عشق
کی چنين بوده است ياران روزگاری ديگر است
شهرياری گر برفت ازشهر ياران باک نيست
شهر ياران غزل را شهرياری ديگر است
سر زدار آویز کن «اُدلی» توهم سردار باش
سر بداران زمان را افتخاری ديگر است
میراسماعـیل جباری نژاد
م -ادلی
***