* با کا روان کوهستا ن ها *
بوستان پر به شد از نکهت مینای چمن
غنچه درغنچه نگر صحن مصفای چمن
مادر پیر طبیعت شده آبستن گل
تا دهد جلوه خوش بر سر وسیمای چمن
زاده از بطن زمین دختر بابونه ی ناز
دختر کاکل زر خوش قد و بالای چمن
شعر باران و طبع شاعر طوفانی ابر
غزل رود روان ، تا به درازای چمن
بشنو آواز خوش از انجمن سوسن وگل
شده پا بند سمن ، بلبل شیدای چمن
عکس رخسار گل افتاده در آئینه ی آب
تن عریان ، دو برابر شده در پای چمن
شعر زیبای گل و دکلمه ی بلبل مست
قدح لاله پر از باده ی گیرای چمن
کاروان گل سرخ است به چاووشی ابر
راه ابریشم سبز است ، به پهنای چمن
دسته دردسته ی گل بین به زیارتگه دشت
همه زوار بهار آمده تا پای چمن
وه چه غوغا شده با کشمکش تندر وباد
نقل باران چکد از صورت گلهای چمن
رفته در جلد زمین سوزن گلدوزی ابر
تا دهد نقشه گل ، جلوه به دیبای چمن
خیزد از دامنه ی مخملی رنگی کوه
نکهت دلکش محبوبه ی زیبای چمن
جای گلبوسه صد شاپرک مخمل بال
روی ساق تر دوشیزه ی مینای چمن
کرده درخطبه ده ترجمه ی مشکل عشق
گل آزاده ی سوسن ، ز مصلای چمن
گوید از مریم گل قصه نا گفته عشق
تا هویدا به کند راز کلیسای چمن
شده رقا صه ی عریان گلستان خدا
مریم باکره ی صحن مصفای چمن
زده بردامن گل لکه ی عیاشی خویش
لب پروانه ی عیاش ، به سودای چمن
جاری از دامن ابریشمی و اطلس دشت
عطر سکرآور جانبخش مسیحای چمن
باغ در باغ شود داغ شقایق سیراب
زآب پاکیزه ی نوشین و گوارای چمن
وه چه خوش چهره بیآراسته درحجله دشت
نو عروس لب جو ، یاس فریبای چمن
چشم در شاهد گل دوخته در منظر دشت
گل محرم نظر نرگس شهلای چمن
می زند ثانیه در ثانیه صد گونه نظر
به سر ساق لطیف تر گلهای چمن
کوه ها ، منظری از نقش ونگار رخ گل
دیده ها غرق گل و محو تماشای چمن
به دو صد نقش عجب جمله مزین شده اند
نو عروسان بزک کرده ی رعنای چمن
طبق صخره پراز زنبق شیرین لب تر
نفس دره پر از نکهت نعنای چمن
زده صد مهرجنون برسر پیشانی خویش
مرغ خونین دل خوش لهجه رسوای چمن
دارد از دلبر دردانه تمنای حضور
روی گلدسته ی رعنای فرح زای چمن
تا زند بوسه مستانه به شیرین لب یار
بر کشد چهچه در صحن دلآرای چمن
تکیه بر تخت سمن زد سر دربار بهار
شده سالار گل و حضرت والای چمن
می نویسم سر هر بیت به سر خامه عشق
قصه ی عاشقی ِ مرغ خوش آوای چمن
شده صد گونه صفا ، با تپش چنگ صبا
ناز خوش رقصی گل های شکوفای چمن
شاپرک بوسه به زد بر لب دوشیزه گل
روی گلدسته ی تالار مصفای چمن
ژاله ی نقره ای پاک سحر گاهی برگ
شده در سینه گل لوءلوء لالای چمن
چشمه در چشمه شنو قهقه فواره ی آب
دره تا دره روان ، آب گوارای چمن
عطش لاله فرو ریزد و داغ دل گل
زآب پاکیزه و جان پرور سقای چمن
رسته از تربت پاک شهدای ره عشق
شعله در شعله گل لاله حمرای چمن
داغ سیمای گل و دبه ی سقائی ابر
کوثر جاری رود و تب گلهای چمن
چشم دل باز گشودم به تماشاگه راز
اشک گل دیدم وصد داغ هویدای چمن
زینت باغ گل و رایت آزادی ماست
گل فانوسی سوری ز بلندای چمن
ده زبان ترجمه کردم غزل «ادلی» گل
تا شود لال ابد ، سوسن گویای چمن
میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی
بوستان پر به شد از نکهت مینای چمن
غنچه درغنچه نگر صحن مصفای چمن
مادر پیر طبیعت شده آبستن گل
تا دهد جلوه خوش بر سر وسیمای چمن
زاده از بطن زمین دختر بابونه ی ناز
دختر کاکل زر خوش قد و بالای چمن
شعر باران و طبع شاعر طوفانی ابر
غزل رود روان ، تا به درازای چمن
بشنو آواز خوش از انجمن سوسن وگل
شده پا بند سمن ، بلبل شیدای چمن
عکس رخسار گل افتاده در آئینه ی آب
تن عریان ، دو برابر شده در پای چمن
شعر زیبای گل و دکلمه ی بلبل مست
قدح لاله پر از باده ی گیرای چمن
کاروان گل سرخ است به چاووشی ابر
راه ابریشم سبز است ، به پهنای چمن
دسته دردسته ی گل بین به زیارتگه دشت
همه زوار بهار آمده تا پای چمن
وه چه غوغا شده با کشمکش تندر وباد
نقل باران چکد از صورت گلهای چمن
رفته در جلد زمین سوزن گلدوزی ابر
تا دهد نقشه گل ، جلوه به دیبای چمن
خیزد از دامنه ی مخملی رنگی کوه
نکهت دلکش محبوبه ی زیبای چمن
جای گلبوسه صد شاپرک مخمل بال
روی ساق تر دوشیزه ی مینای چمن
کرده درخطبه ده ترجمه ی مشکل عشق
گل آزاده ی سوسن ، ز مصلای چمن
گوید از مریم گل قصه نا گفته عشق
تا هویدا به کند راز کلیسای چمن
شده رقا صه ی عریان گلستان خدا
مریم باکره ی صحن مصفای چمن
زده بردامن گل لکه ی عیاشی خویش
لب پروانه ی عیاش ، به سودای چمن
جاری از دامن ابریشمی و اطلس دشت
عطر سکرآور جانبخش مسیحای چمن
باغ در باغ شود داغ شقایق سیراب
زآب پاکیزه ی نوشین و گوارای چمن
وه چه خوش چهره بیآراسته درحجله دشت
نو عروس لب جو ، یاس فریبای چمن
چشم در شاهد گل دوخته در منظر دشت
گل محرم نظر نرگس شهلای چمن
می زند ثانیه در ثانیه صد گونه نظر
به سر ساق لطیف تر گلهای چمن
کوه ها ، منظری از نقش ونگار رخ گل
دیده ها غرق گل و محو تماشای چمن
به دو صد نقش عجب جمله مزین شده اند
نو عروسان بزک کرده ی رعنای چمن
طبق صخره پراز زنبق شیرین لب تر
نفس دره پر از نکهت نعنای چمن
زده صد مهرجنون برسر پیشانی خویش
مرغ خونین دل خوش لهجه رسوای چمن
دارد از دلبر دردانه تمنای حضور
روی گلدسته ی رعنای فرح زای چمن
تا زند بوسه مستانه به شیرین لب یار
بر کشد چهچه در صحن دلآرای چمن
تکیه بر تخت سمن زد سر دربار بهار
شده سالار گل و حضرت والای چمن
می نویسم سر هر بیت به سر خامه عشق
قصه ی عاشقی ِ مرغ خوش آوای چمن
شده صد گونه صفا ، با تپش چنگ صبا
ناز خوش رقصی گل های شکوفای چمن
شاپرک بوسه به زد بر لب دوشیزه گل
روی گلدسته ی تالار مصفای چمن
ژاله ی نقره ای پاک سحر گاهی برگ
شده در سینه گل لوءلوء لالای چمن
چشمه در چشمه شنو قهقه فواره ی آب
دره تا دره روان ، آب گوارای چمن
عطش لاله فرو ریزد و داغ دل گل
زآب پاکیزه و جان پرور سقای چمن
رسته از تربت پاک شهدای ره عشق
شعله در شعله گل لاله حمرای چمن
داغ سیمای گل و دبه ی سقائی ابر
کوثر جاری رود و تب گلهای چمن
چشم دل باز گشودم به تماشاگه راز
اشک گل دیدم وصد داغ هویدای چمن
زینت باغ گل و رایت آزادی ماست
گل فانوسی سوری ز بلندای چمن
ده زبان ترجمه کردم غزل «ادلی» گل
تا شود لال ابد ، سوسن گویای چمن
میراسماعیل جباری نژاد
م - ادلی